آسمان هم که باشی
به آغوش خواهمت کشید...
فکر گستردگی واژه نباش
همه در گوشه تنهایی من جا دارند..
پرم از عاشقانه تو
دیگر از خدا چه بخواهم؟؟؟
لا لا لا لا نازم عزیزم یار و همرازم
غم عالم تو چشماته ولی دلواپس منی بازم
گلم ای مهربون مادر فدای خستگی هایت
تمام هستیم را من میریزم زیر پاهایت
من امشب خالیم از غم چون مهمون چشماتم
خوب من عزیز قلبم من محتاج دستاتم
کم اوردن واژه هایم در برابر تو ای فرشته
مادرم دنیای غم ها عطر تو عطر بهشته
ای پر از عطر بهشتی مادر ای تو خوب عالم
کوچکم در وصف خوبیت تا ابد به تو می بالم
در میان جنگل پر از، شغال
این وسط شیر بودن یک خطاست
درنگاه بی نگاه نامردمان
حتم دارم مرد بودن یک خطاست
هر چه در این واژه ها من گشته ام
هذیان من شعری نشد
در لغت ،واژه اگر بی وزن باشد
شاعر بودن یک خطاست
درد را از هر نگاهی خوانده ام باز درد شد
نامرد اگر با نگاه دیگری درمان شود
درد بودن یک خطاست
عاقبت فهمید ه ام باید که همرنگ جماعت شد
ای خدا تو ببخش اگر دروغی گفته ام
راست بودن یک خطاست...